این روز ها نمیدانم چرا .. شاید به دلیل ترس . شاید به هزار دلیل دیگر .. 
نه اصلا به این دلیل که سریعا حالم عوض می شود . 
اینکه ممکن است در بهترین شرایط باشم و با یک حرف دوستم به هم بریزم . 
خیلی بد است . همه اش به سیگار برای رهایی از این درد فکر میکنم . با اینکه میدانم آرامم نمی کند اما همچنان دوست دارم به سراغ آن بروم . 
میدانی اگر حتی زمانی خواستی سیگار بکشی اولین بارش را در نهایت عصبانیت نکش .. آخر دفعات بعد که اعصابت بهم بریزد تنها راه فرار را چیزی میدانی که نه تنها اعصابت را آرام نمی کند که بیشتر بهمت میریزد .