همین قدر ساده .. همین قدر سخت . 

بسیار روی خودم حساس شده ام . میفهمم بسیاری چیز ها که در قبل تر خود را از آن ها میدانستم دیگر معنی ای ندارند . 

دلم از این همه فهمیدنی که قابل انکار نیست گرفته است .. سختی ای که میبینمش .. به زیبایی . میدانم اگر تحملش کنم پاداشی خواهد داشت .. شناخت خودم . 

درد های من نماینده ی وجود من اند .. از من حرف میزنند.. اینکه چه چیز هایی برایم مهم است ..

اما پی تمامی این صدا ها را که بگیرم به کجا میرسم .. سخت است گاهی همین روبرو شدن و فهمیدن .. 

چیزی که تماما به عهده ی خودم واگذارده شده .

حداقل شاید این خوبی را دارد این سختی که خودم انتخابش می کنم .