شاید الان باز که سرم درد گرفته است دارم بد می نویسم ..

من گفتم چند وقتیست هر داده ای از بیرون که میفهمم نا امیدم میکند ...(حالا که به آن فکر می کنم تنها دلیل این حرفم کمی خواست همردردی بود .. مسلما من در خیابان که راه میروم این گونه حرف نمی زنم !نه این که بخواهم از من بپرسی چرا اینگونه ای نه ... اما اگر می پرسیدی خیلی حالم را بهتر میکردی نه ؟!)

گفت :(با خنده ای غلیظ بر روی لبانی که همه چیز را می داند ...)

تنها کسی که می تواند به تو امید بدهد خودت هستی ..

 خنده دار نیست ..؟ من دوست دارم گریه کنم ولی با آن .

آخر دوست عزیز .. مگر این چند وقت غیر ۱ ساعت در هفته غیر این بوده ام ؟ 

شاید بوده ام . حرفت زندگی من بوده این چند وقت . و برای همین هر روز به این میزان آشفته ام .

باورم نمیکنی نه ... نه باورم نمیکنی.

حرفش راست بود اما هر حرف راستی را در هر زمانی خوب نیست ...