۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

در درون زندگی من چه میگذرد ...

شکایت کردن ... کاری که بسیاری روز ها به دنبال گوشی هستم تا همین ها را بگویم :)
معلوم نیست اصلا چرا شکایت می کنم..
از دور میگویم هیچ چیز آنقدر اهمیت ندارد که انسان خودش و انسانیتش را از بین ببرد اما خیلی این روز ها در اضطرابم . 
کار های زیادی که سر خودم ریخته ام .
نه آنقدر که اگر ذهن آرامی داشته باشم نتوانم انجامشان دهم .. بیشتر اینکه ذهنم بهم میریزد از این همه نبودن کسی که غر بزنم :)
البته که هر کس نزدیک می شود آنقدر غر میزنم که خسته اش می کنم اما .. 
واقعا چرا انقدر خودم را اذیت می کنم که به وضعیتی برسم که حالم از کارهایم بهم بخورد ؟ 
چرا ساعت ها همیشه باید اذیتم کنند ؟ گذر ثانیه های اضطراب آور ؟
شاید باید بیاستم و فکر نکنم فعلا حتی به راه حل حتی .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فیلم

Movie : Closer
There is moment ... 
There is always a moment :)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

این قدرت قضاوت کردن را چ کار است ؟

فکر کنم قضاوت می کنیم تا مطمین باشیم :) تا آرامش بگیریم .

بیش از هر وقتی این روز ها دوستانی دارم . ولی نزدیک ترینشان انگار تنها از اذیت کردن من لذت می برد :))


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

با تو حرف بزنم یا نه ؟

با تو حرف بزنم یا نه ؟

ای تاثیرگذار ترینی که همیشه با نگاه کردن به تو حس بدی در مورد خودم پیدا میکنم ... 

ای که هر بار حرف زدنم با تو به تحقیر خودم می انجامد . 

ای که هر بار که سر درد دارم به خاطر این است که تحقیرم کرده ای.

ای که در مقابل تو هنوز هم خودم را گناه کار می دانم .

چه کنم ؟

با من کاری کرده ای که حتی پرسیدن سوالی راجب کاری که وظیفه ات است مرا سخت می آید .. حالم بهم میخورد از خودم از تو سوال بپرسم .

 چه کنم تاثیر گذار ترین ؟

تاثیرت را کم کنم ؟

میشود ؟

این روز ها به این فکر میکنم ۲ ماه بعد روبروی سین تنها شکست خورده ام حاضر است و بس ..

حتی با او هم نمی شود حرف زد .. شرم دارم هنوز سین جان .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فکر کنم همه چیز تقصیر خودم است .

همیشه تو را مس‍یول دانسته ام .. تویی که نیستی ..  تویی که به خودم قبولانده ام نبودنت تنها عاملیست که در بد شدن حال من نقش دارد . 
اما به راستی زمانی که تو نبوده من به دنبالت کجا ها را گشته ام ؟ 
جز خانه ی غمی که حرف هایش تکراریست . 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰