از آن روز تا به حال به این فکر میکنم که چرا به او گوش نداده ام .. با او حرف نزده ام ..

تنها در لذت مرور خاطراتی بودم که گذشته بود او خبر نداشت . 

همیشه به جای این که در لحظه باشم و از آن لذت ببرم در گذشته دنبال لحظات خوب بوده ام .. 

میدانی ما از تجربیات گذشته همیشه بهترینشان را بر می داریم ... ولی در حال زیستن شجاعت می خواهد . 

مداومت می خواهد ..

 اصرار به اینکه معنی و شادی ای در این لحظه وجود دارد هست در آن . 

من این شجاعت را باید کسب کنم تا آخر تابستان که دوباره می بینمش .