یا حتی بهتر این باشد که بگوییم چرا کاری را میکنم که حالمان را بدتر میکند .. ؟

نمیدانم شاید به این خاطر است که زندکی دیگر آن میزان اعتبار یکه قبلا داشت را برایمان ندارد که دردهایش بتوانند قویا در حافظه ی مان بمانند .. شاید یادمان میرود درد ها را اما زخم ها را نه ..! 

عصبانی . به این دلیل که اشتباهتم را با تکرار به عادت تبدیل کرده ام .. و این احساس که دیگر دیر شده است تنها کاری که با میکند این است که مرا راکد تر از همیشه می کند .. . 

تنها ماندن .. تنها گذاشته شدن . تنها ... 

این ها بهانه هایی هستند برای تکرار این ماجرا . برای تکرار بودن .