زیاد این گونه که الان هستم میشوم .. به تنهایی خود رسیده . سرم درد میکند و تمام بدنم دارد میسوزد . اما به حرف سارا گوش میدهم و تمام این ها را می بینم و احساس میکنم . تحملشان نمی کنم فقط 

آرام گرفتن . دغدغه ی این روز های من . اینکه درد را چگونه آرام سازم . دردی که نمیدانم از کجاست و چرا هست ...

از این همه سکوت بدم می آید . 

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو